توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word دارای 38 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل پاور پوینت دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی ارائه میگردد
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
توضیحات:
فایل دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word،در حجم 38 اسلاید قابل ویرایش،همراه با یک هدیه ویژه.
بخشی از متن:
معمار: دفتر معماری دیگر (علیرضا تغابنی)
موقعیت: تهران، ایران
تاریخ:
مساحت: ، مترمربع
وضعیت: طرح پیشنهادی مسابقه / رتبه سوم
کارفرما: گروه شار
تیم طراحی: علیرضا تغابنی، حمید عباسلو، شهابالدین رمضانی، روحالله رسولی
همکاران پروژه: سمانه مظفر، مجید جهانگیری، یگانه قزللو، نوید غفاری
تیم ارائه: سعید فهیمیپور، افشین خدابندهلو
مشاور منظر: بابک مستوفی صدری
استراتژی طراحی در این پروژه، حفظ درختان، به همراه ایجاد تنوع دید و حداکثری کردن آن در واحدهای مسکونی بود، به این شکل که کل ساختمان، حجمی یکپارچه در نظر گرفته شد که در نواحی درختان، از این حجم کسر شده است، گویی درختان باعث خوردگی حجم سفید شدهاند. نواحی خورده شده که پر از خلل و فرج، تراسها، پنجرهها و نورگیرها هستند، از جنس چوب و دیوارههای صلب بیرونی، بتونی و به رنگ سفید خواهند بود.
دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word
فهرست مطالب:
مشخصات پروژه
معرفی معمار
نحوه طراحی
مشخصات سازه ای
نقشه ها
نماهای داخلی و خارجی
منبع
این فایل با فرمت پاورپوینت در 38 اسلاید قابل ویرایش تهیه شده است.
هدیه محصول:
فایل WORD استانداردهای طراحی مجتمع مسکونی(18 صفحه)
دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word
فایل دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word،در حجم 38 اسلاید قابل ویرایش،همراه با یک هدیه ویژه.
بخشی از متن:
معمار: دفتر معماری دیگر (علیرضا تغابنی)
موقعیت: تهران، ایران
تاریخ:
مساحت: ، مترمربع
وضعیت: طرح پیشنهادی مسابقه / رتبه سوم
کارفرما: گروه شار
تیم طراحی: علیرضا تغابنی، حمید عباسلو، شهابالدین رمضانی، روحالله رسولی
همکاران پروژه: سمانه مظفر، مجید جهانگیری، یگانه قزللو، نوید غفاری
تیم ارائه: سعید فهیمیپور، افشین خدابندهلو
مشاور منظر: بابک مستوفی صدری
استراتژی طراحی در این پروژه، حفظ درختان، به همراه ایجاد تنوع دید و حداکثری کردن آن در واحدهای مسکونی بود، به این شکل که کل ساختمان، حجمی یکپارچه در نظر گرفته شد که در نواحی درختان، از این حجم کسر شده است، گویی درختان باعث خوردگی حجم سفید شدهاند. نواحی خورده شده که پر از خلل و فرج، تراسها، پنجرهها و نورگیرها هستند، از جنس چوب و دیوارههای صلب بیرونی، بتونی و به رنگ سفید خواهند بود.
دانلود پاورپوینت تحلیل مجتمع مسکونی شار (علیرضا تغابنی) با word
فهرست مطالب:
مشخصات پروژه
معرفی معمار
نحوه طراحی
مشخصات سازه ای
نقشه ها
نماهای داخلی و خارجی
منبع
این فایل با فرمت پاورپوینت در 38 اسلاید قابل ویرایش تهیه شده است.
هدیه محصول:
فایل WORD استانداردهای طراحی مجتمع مسکونی(18 صفحه)
دانلود مقاله در مورد آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد با word دارای 97 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد
مقدمه
هرکسی شخصیتی دارد و شخصیت شما به تعیین محدودیت های موفقیت ، خوشی و خرسندی در زندگی شما کمک می کند . ما درباره شخصیت صحبت می کنیم و اگر بگوییم که شخصیت شما یکی از مهمترین موهبت های شماست گزافه گویی نکرده ایم . شخصیت شما تا حالا هم به شکل گیری بسیاری از جنبه های زندگی شما کمک کرده است و در آینده نیز به همین کار ادامه می دهد .
همه چیز هایی را که تا کنون به دست آورده اید ، تمام چیز هایی را که انتظار دارید در شغل خود به دست آورید ، خواه همسر یا والد خوبی باشید و حتی حالت سلامت عمومی شما می تواند تحت تاثیر شخصیت شما و شخصیت های افرادی که با آنها تعامل دارید قرار گیرد .
چند بار فردی را به عنوان کسی که شخصیتی فوق العاده دارد توصیف کرده اید ؟ منظور شما از این توصیف معمولا این است که وی خوش بر خورد و دلپذیر است و به راحتی می توان با او کنار آمد ، فردی ممکن است او را به عنوان دوست ، هم اتاقی یا همکار انتخاب کنید . اگر شما برای سپردن یک تعهد برای رابطه ای شخصی خود را آماده کرده باشید ، ممکن است بخواهید یا با او ازدواج کنید که در این صورت تصمیم خود را طبق بر داشتی که از شخصیت او داشته اید قرار می دهید
.
شما همچنین افرادی را می شناسید که به نظرتان شخصیت وحشتناکی دارند . امکان دارد این گونه اشخاص گوشه گیر ، متخاصم ، پر خاشگر ، سرد ، نا خوشایند باشند و کنار آمدن با آنها دشوار باشد . شما آنها را استخدام نخواهید کرد یا به همکاری با آنها علاقه نخواهید داشت و احتمالا دیگران نیز از آنها دوری می کنند آن ها را منزوی می سازند .
شخصیت شما می تواند انتخابهای شما را محدود کند یا آنها را گسترش دهد و مانع از سهیم
شدن شما در تجربه های خاص با دیگران شود یا شما را قادر سازد تا اکثر این تجربه ها را داشته باشید شخصیت می تواند برخی از افراد را ملزم و محدود کند و دیگران را در معرض تجربیات جدید قرار دهد .
در حالی که شما درباره شخصیت دیگران داوری می کنید ، آنها نیز داوری های مشابهی درباره شما می کنند . این قضاوتهای دو جانبه که هم در زندگی فرد داوری شده و هم داور را شکل می دهد ، هر بار که با یک موقعیت اجتماعی رو به رو می شویم که ما را ملزم به تعامل با دیگران می کند ، بارها تکرار می شوند . البته ، تعداد و تنوع موقعیت اجتماعی که مشتاقانه در آن شرکت می کنید نیز توسط شخصیت شما تعیین می شود ، مثل مردم آمیزی یا کمرویی نسبی شما . درست همانگونه که بدون تردید شما تصویر روشنی از شخصیت کلی خود دارید . می دانید که آن عامل را در کجا ارزیابی کنید . اما بسیار ساده لوحانه و بی معنی خواهد بود اگر بکوشیم کل ویژگی های شخصیت یک فرد را با به کار گیری اصطلاحات مبهمی مثل فوق العاده و وحشتناک ، جمع بندی کنیم . موضوع شخصیت به قدری پیچیده است که نمی توان با چنین توصیف ساده ای آن را بیان کرد ، زیرا انسانها در شرایط گوناگون و در برابر افراد مختلف ، بسیار پیچیده و تغییر پذیر هستند . ما باید در تعریف و توصیف شخصیت به اندازه کافی دقت بیشتری داشته باشیم . به همین دلیل ، روان شناسان تلاش قابل ملاحظه ای را صرف ساختن آزمونهایی برای ارزیابی یا سنجش شخصیت کرده اند .
امکان دارد معتقد باشید که به هیچ آزمون روان شناختی که به شما بگوید شخصیت شما چگونه است ، نیازی ندارید و در مجموع ممکن است حق با شما باشد . بالاخره ، شما احتمالا بهتر از هر فرد دیگری خودتان را می شناسید . اگر از شما بخواهند که واژه هایی را بنویسید که به بهترین وجه شخصیت شما را توصیف می کنند ، بی تردید می توانید بدون اینکه زیاد فکر کنید این کار را انجام دهید .
بیان مسئله
آیا بین سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا تفاوت وجود دارد ؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
هر قدر بشر به طرف تکامل پیش می رود و سطح اطلاعات مردم وسیعتر می شود انسان به شناسایی روحیات حقیقی اشخاص احتیاج بیشتری پیدا می کند در زمانی که مرد روح های پاک و بی الایش و افکار ساده تری داشتند برای شناختن غرایز و احساسات یکدیگر در جستجوی وسایل مختلفی بودند که از همه آنها رایج تر ، قیافه شناسی و دقت روی اعمال و گفتار اشخاص بوده شاید در آن زمان ها این وسایل برای شناختن روحیات اشخاص کافی بوده ولی امروزه وسایل فوق ارزش خود را از دست داده اند . حالا دیگر مردم می توانند خود را زیبا و مهربان نشان دهند و حتی با جراحی پلاستیک قیافه ای برای خود درست کنند که ابدا تناسبی با اخلاق و روحیات آنها ندارد حالا دیگر شیادان و ریا کاری و دروغگویان به قدری ماهر شده اند و اطلاعات روانشناسی و عملی آنها به قدری زیاد شده است که به هیچ وجه نمی توان از روی قیافه و اعمال و گفتار آنها منظور تمایلات نا مشروعشان را درک کرد پس بررسی و شناسایی شخصیتی افراد و دانسته های
روانشناسی می تواند در شناخت نسبی افراد به ما کمک کند و مسئله دیگر بدون شک سلامت افراد جامعه است که از اهمیت بسزایی بر خوردار است زیرا جوامع انسانی بدون حفظ سلامت و رعایت بهداشت نمی توانند بقا و استمرار خود را حفظ کنند . بیماری و نا توانی روابط انسانی را مختل و در نتیجه احساس امنیت و همبستگی را از انسان سلب می کند . همانگونه که بهداشت بعنوان وظیفه علم طب و در حیطه علوم پزشکی از اهمیت شایانی بر خوردار است و حفظ سلامت
ی جسمانی افراد بدان وابسته است ، بهداشت و سلامت روانی فرد فرد جامعه نیز مورد توجه خاص متخصصین و دست اندر کاران قرار گرفته است .
اهداف پژوهش
هدف از پژوهش حاضر : بررسی رابطه سلامت روانی افراد درونگرا با سلامت روانی افراد برونگرا می باشد .
تعریف مفاهیم
تیپ شخصیتی ، تعریف عملی: نمره ای است که آزمودنی در آزمون درونگرایی و برونگرایی آیزینگ بدست می آورد
تیپ شخصیتی ، تعریف نظری : تیپ شخصیتی شالوده کل رفتار را تشکیل داده و شرح می دهند که چگونه ما خود را به دنیای واقعی مربوط ساخته یا با آن تطبیق می دهیم . بیشتر شخصیتها ترکیبی از چند تیپ هستند ، ولی معمولا یک تیپ غالب است (شاملو ، 1360).
سلامت روانی ، تعریف نظری : علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماریهای روانی . ( شاملو ، 1360 )
سلامت روانی ، تعریف عملی : نمره ای است که آزمودنی در آزمون SCL-90 بدست می آورد .
فصل دوم
تاریخچه سلامت روانی
با توجه به بیماریها ی روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصا زندگی اجتماعی را شروع کرده همواره بوده است در حقیقت روان پزشکی را می توان قدیمی ترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورده قدیمی ترین ،چون بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد علل سر شتی و فرضیه مزاجها از همان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد . تازه ترین علم ، برای آنکه تقریبا از سال 1930 بعد از تشکیل اولین کنگره بین المللی ( CONGRESS INTERNATIONAL ) بهداشت روانی کار خود را شروع کرده از اسناد و مدارک موجود چنین
استنباط می شود که تا اواخر قرن 18 و هم زمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه سلامت روانی اطلاعات کافی در دست نیست اما در اوایل قرن 13 و اوایل رنسانس ارتباط جسم و روان و یکپارچگی واکنش آنها مورد بحث قرار گرفت و بعلاوه فرضیه ابوعلی سینا مسئله این ارتباط را به اسپانیا و کشور های دیگر کشاند و این زمینه جدید برای بیماریهای روان تنی شد .
اولین روانپزشک به نام جان ویر که در سال 1515 در دهکده ای که در مرز آلمان و هلند به دنیا آمده بود پس از اتمام دوران رشد در سال 1563 کتابی در سوئیس نوشت که امروزه اهمیت زیادی درباره تاریخچه روانپزشکی دارد و نهضت روانکاری که توسط فروید به اوج قدرت رسید از اوائل قرن 20 از ابتدا توسط ژوزف بروئر اتریشی که علائم هیستریک ، یک زن جوان را معالجه کرد شروع شده در قرن بیستم تئوری های مختلف روانکاری روانپزشکی – دینامیک – ژنتیک – بیولوژی- ارتباط جسم و روان – تئوریهای سرشتی – معالجه درباره اثرات الکترو شوک و عمل جراحی مغز در بعضی از بیماریهای روانی ، گشایش مراکز اورژانس روانپزشکی بعلت بروز جنگ جهانی دوم و مطالعات اپیدولوژیک کودکان که از خانواده هایشان جدا و به سایر کشورها مخصوصا سوئیس پناه آورده شده بودند شد .
در سال 1930 اولین کنگره بین المللی سلامت روانی با شرکت نمایندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکیل شده و مسائل روشن کشورها از قبیل : تأسیس بیمارستانها ، مراکز کودکان عقب مانده ذهنی و نظایر آن مورد مطالعه قرار گرفت .
در سال 1984 فدراسیون جهانی سلامت روانی بنیان گذار شد و در همان سال این فدراسیون
به عضویت رسمی سازمان یونسکو سازمان سلامت روانی در آمد و سازمان جهانی بهداشت در ژنو نقش رهبری رسمی فدراسیون جهانی بهداشت را بر عهده گرفت .
از آن تاریخ به بعد هر سال یک جلسه بین المللی و هر چهار سال یکبار کنگره جهانی تشکیل شده و می شود و در نتیجه تلاش و کوششهای پیگیر روز 18 فروردین مطابق با هفتم آوریل روز جها
نی بهداشت اعلام شد و در سراسر جهان مسائل بهداشتی کشور ها مورد بررسی قرار گرفت و از مسئو لین بهداشتی کشور های مختلف خواسته شده تا برنامه های سلامت روانی را جزء بر نامه های عمومی قرار دهند . ( میلانی فر ، 1374 )
تعریف سلامت روانی
برای سلامت روانی تعاریف زیادی از سوی متخصصین مربوطه ارائه شده است با توجه به پیچیدگی های روان انسان و دشواری شناخت انسان به طور کلی ، هر یک از تعاریف به جنبه هایی از روان انسان توجه کرده و بنابراین نمیتوان تعریف جامع و مانعی برای سلامت روانی عرضه کرده اما به برخی از آنها اشاره می کنیم .
1 – علم و هنر نگهداری و به حداکثر رساندن سلامت روانی و پیشگیری از بیماری های روانی . (شاملو،1360)
2-فراهم آوردن اوضاع و احوال محیطی ، نظرات هیجانی و عادتهای تفکر که از نا سازگاری شخصی جلوگیری می کنند .
3- مطالعه اصول .و روشهای گسترش سلامت عقلی و جبران نا بسامانی های روانی . ( شعاری نژاد ، 1362)
4- سلامت روانی عبارت است از اینکه رفتار ها و عادات و طرز تلقی ها و افکار و ارزشهای فرد را به گونه ای سازمان دهیم که منجر به رشد همه جنبه های ضروری و سعادت اجتماعی بشود . ( لطف آبادی ، 1366)
سلامت روانی علمی است در خدمت بهزیستی و رفاه اجتماعی که هدف آن شناسایی علل و عوامل موثر در ایجاد بیماریهای روانی ، سعی در پیشگیری آنها و شناخت عواملی است که منجر به یک زندگی شاد ، سالم و بهنجار می شود .
واژه بهداشت از دو کلمه « به » به معنی نیکو و پسندیده و « داشت » به معنی نگاه داشتن و حفظ کردن تشکیل شده است که معنی ساده آن حفظ و نگهداری چیزی به نحو نیکو و مطلوب است پس بهداشت در واقع یک فرآیند است که از طریق آن و با استفاده از راهکار های مناس
ب به حفظ و نگهداری آنچه با ارزش است می پردازیم .
اهداف سلامت روانی
در اکثر کتب درسی اهداف و مقاصد سلامت روانی همان اهداف و مقاصدی است که بهداشت عمومی سعی در عمل کردن به آنها دارد ، با این تفاوت که سلامت روانی با حفظ سلامت روان و بهبود وضع روانی سرو کار دارد در حالی که محور اصلی بهداشت عمومی سلامت جسمی افراد جامعه است . ما اهداف سلامت روانی را در اینجا ذکر می کنیم . و اکثر متخصصین درباره اهداف با هم توافق دارند . که این اهداف عبارتند از :
1- ایجاد سلامت به وسیله پیشگیری از بروز بیماریهای روانی .
2- کنترل عوامل موثر در بروز بیماری روانی و تشخیص زود رس بیماری های روانی .
3- پیشگیری از عوامل ناشی از بازگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی .
4- درمان به موقع بیماری روانی .
5- ایجاد سیستم های حمایتی اجتماعی و روانی
6- شناخت علل و نحوه شیوع بیماریهای روانی .
سازمان بهداشت جهانی این اهداف را در سه بخش کلی یعنی پیشگیری ، درمان و باز توانی یا توانبخشی تقسیم کرده و بنا به توصیه این سازمان سلامت روانی باید از طریق چهار کانال اصلی عملی گردد .
1- ارائه خدمات بهداشتی برای پیشگیری از ابتلا به بیماری روانی ، بیماریابی و درمان سریع بیماران .
2- آموزش متخصصین مثل : روانپزشکان ، روانشناسان ، دانشجویان ، پرستاران و کسانی که با سلامت روانی سرو کار دارند .
3- با انجام پژوهش درباره علل و نحوه به وجود آوردن بیماری روشی و چگونگی درمان و پیشگیری .
4- طرح و بر نامه ریزی بهداشتی و گسترش مراکز روانپزشکی و درمانی، ایجاد هماهنگی بین بر نامه های خدماتی آموزشی و پژوهشی ( سازمان جهانی بهداشت ، 1966 ) .
برخی از متخصصین مسأله بالا بردن سطح بهداشت و سلامتی را مطرح کرده اند ( سازمان جهانی بهداشت ، 1991 ) و هدف کلی سلامت روانی را چنین مطرح کرده اند « افزایش مثبت جوانب مختلف سلامت جسمانی ، روانی و اجتماعی همراه با پیشگیری از نا بهنجاری های جسمانی ، روانی و اجتماعی طبق این تعریف ارتقاء سطح سلامتی از سه راه قابل اجرا است .
1- آموزش
2- پیشگیری
3- حمایت یا محافظت
در مورد آموزش ، اسمیت ،( 1979) چنین نظر می دهد : « آموزش در بهداشت یعنی ایجاد ارتباط با افراد و گرو ه های جامعه با هدف پیشبرد مثبت سلامتی و از میان بردن بیماری از طریق تحت تاثیر قرار دادن طرز فکر و اعتقادات و رفتار مسئو لین و عموم مردم . هدف اصلی آموزش ارائه مشکلات و اطلاعات لازم و کمک به مردم برای کسب مهارتهای اجتماعی است ، به طوری که افراد جامعه احساس کنند که کنترل شخصی و قدرت تصمیم گیری دارند .
پس محور اصلی آموزش تاکید بر روشهای بهتر زیستن و سالم زیستن است و به جای جلوگیر
ی از بیماری به پیشبرد سلامتی و بهزیستی تا کید می شود . هدف اصلی پیشگیری کاهش خطر بروز بیماری و مشکلات و اختلالات است .
روانشناس انگلیسی روبرت داونی و همکارانش (1990 ) اهداف پیشگیری را به صورت زیر طبقه بندی کرده اند .
1- پیشگیری از علائم اولیه فرآیند بیماری از راه کاهش دادن خطر بروز بیماری . برای مثال : الف ) تزریق واکسن سرخجه برای کاهش خطر نا هنجاری های جنسی ب) اضافه کردن کلروفلوراید به آب آشامیدنی
2- پیشگیری از پیشرفت بیماری از راه شناخت زود رس علائم بیماری در صورتی که این شناخت باعث درمان موفقیت آمیز شود برای مثال الف ) شناخت زود رس نا هنجاریهای جنینی با استفاده از روشهای متداول در علم طب مثل جنین شناسی ب) شناخت زود رس غده های سرطانی و معاینه مداوم افراد برای جلوگیری از سرطان سینه و رحم .
3-پیشگیری از اختلالات اجتناب پذیر در بیماریهای صعب العلاج یا لا علاج . برای مثال : پیشگیری از عفونت مجرای ادرار در افراد مبتلا به بیماری سفتی و تحلیل عضلات
4- پیشگیری از وقوع دوباره بیماری برای مثال : الف ) تلاش برای پیشگیری از دومین سکته قلبی ، ب) تلاش برای پیشگیری از اقدام به خود کشی مجدد در مورد کسانی که یکبار اقدام به خود کشی کرده اند .
در مورد حمایت و محافظت در بهداشت متخصصین اعتقاد دارند که این بعد شامل کنترلهای قانونی و قضایی یعنی ، مقررات و خط مشیها و سیاستهایی است که برای تامین سلامتی و جلو گیری از بیماریها و آسیبهای گوناگون در جامعه موجود و به مرحله اجرا در می آیند. برای مثال ، می توان از قوانین موجود درباره بستن کمر بند ایمنی هنگام رانندگی ، کنترل بیماریهای مسری ، کنترل و جلو گیری از خرید و فروش مواد مخدر نام برد .
پس در واقع اهداف اساسی سلامت روانی به دو بخش عمده یعنی پیشگیری از بیماریهای روانی و ارتقا سطح سلامتی روانی تقسیم می شوند . سلامت روانی در عملی کردن این اهداف با مشکلات زیادی روبروست از جمله می توان از مشکلات در تعریف بیماری و سلامت روانی تشخیص بیماری شناخت علل و نحوه شیوع بیماری روانی و عدم امکانات برای برنامه ریزی پژوهشهای بهداشتی نام برد .
دید گاهها و نظریه ها در سلامت روانی
از نظر تاریخی کلیه دید گاه ها و نظریه های ارائه شده در مورد سلامت روانی را می توان در سه گروه کلی جای داد . نخست دید گاههایی که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تحت تاثیر مدل پزشکی قرار داشته و دارند . این دسته از نظریات را می توان تحت عنوان کلی « دید گاه گروهی » مطرح کرد . دوم ، نظریاتی که تحت تاثیر رویکرد انسان گرایی مطرحح شده اند و اصولا بر فردیت انسان تاکید می ورزند .
این دسته از نظریه هایی که کلا جامعه و معضلات اجتماعی را مورد بررسی قرار داده اند و تحت عنوان کلی « دیدگاه اجتماعی » قابل تجزیه و تحلیل هستند .
دیدگاه گروهی شامل هسته اصلی نظریات مطرح در روانشناسی و روانپزشکی سنتی می شود .
نظریه پرداز های سنتی درباره شخصیت ، روان تحلیل گیری و روشهای سنجش ، در این گروه قرار می گیرند . برخی از پیش فرضهای عمده دید گاه گروهی را می توان در چند مورد خلاصه کرد .
1- اینکه فرد بیمار ناتوان است و درمان بدون مداخله مستقیم وی امکانپذیر است .
2- اینکه بیمار های روانی و به طور کلی اکثر خصوصیات رفتاری و روانشناختی انسان مشخصاً قابل طبقه بندی است و در نتیجه بیماریها و افراد مبتلا به بیماری را می توان در گروههای مشخصی قرار داده
3- چون که افراد را می توان در طبقات و دسته های مشترکی قرار داد پس روشهایی که برای درمان یک بیماری خاص کاربرد دارد ، برای افراد مبتلا به آن بیماری نیز مشترک است .
4- هر چند ابعاد وجودی انسان به چند بعد جسمانی و روانی و اجتماعی تقسیم می شود ولی تاکید انسانی بر بعد جسمانی است .
دیدگاه فردی در اصل به مخالفت دیدگاه گروهی بر خاسته است دانشمندانی چون مازلو و راجرز در پنجاه سال گذشته بر فردیت انسان و نقشی که خصوصیات منحصر به فرد انسان در شکل گیری معنای بیماری روانی ایفا می کند تاکید ورزیده اند این محققین اصرار دارند که اولاً : انسان موجود ناتوانی نیست و قدرت تصمیم گیری و حق انتخاب در وی وجود دارد و اختلالات روانی به دلیل وجود ناتوانی یا ضعف در فرد نیست ، بلکه به دلیل نیاز های ارضا نشده به وجود می آیند .
ثانیا : پیروان دیدگاه فردی انسان را موجودی پویا و زندگی را هدفمند می بینند و اعتقاد دارند بیماری روانی واکنش فرد در مقابل باز داشته شدن از روند طبیعی رشد روانی و معنوی است این در حالی است که تجربیات هر انسانی منحصر به فرد است و طبقه بندی افراد بر حسب نوع بیماری ساده انگاری و نا دیده گرفتن پیچیدگی ماهیت بشر محسوب می شود . در نتیجه باید تاکید بر تجربیات منحصر به فرد انسان باشد و با توجه به نیاز های فردی بر نامه ریزی شود .
دیدگاه گروهی درباره تشخیص و درمان بیماری نمونه ای از فلسفه تاثیر بیولوژیک است . فلسفه ای که کاهش گرایی و در نتیجه مدل پزشکی از مشخصات و ویژگی های آن هستند . معتقدین این دید گاه عوامل فیزیکی و بیولوژیکی را پایه هستی بشر می دانند و معتقدند که کلیه حالات ذهنی و فکری بشر زیر بنای ملکولی و سلولی دارد . پیروان دیدگاه اجتماعی مانند لینگ تحت تاثیر نهضتهای ضد روانپزشکی با دیدگاه گروهی چنان شدید به مخالفت بر خاسته اند که اصلا بیماری روانی را یک نا بهنجاری قلمداد نمی کنند و جامعه را بیمار و نابهنجاری می بینند . این محققین بیشتر طرفدار فلسفه تاثیر فرهنگی هستند . فلسفه ای علمی یا سیاسی که تفکر تاثیرات فیزیکی در بیماری روانی را رد می کند و بیماری را تنها بعنوان یک بر چسب اجتماعی قبول دارد . فوکالت برای مثال ، اسکیزو فرنی را یک بیماری با ماهیت مستقل در فرد نمی انگارد بلکه آن را یک تعریف اجتماعی فرهنگی یا حتی سیاسی قلمداد می کند . لینگ روانپزشک اسکاتلندی در کتاب خویشتن از هم گسیخته نیز اسکیزوفرنی را مجموعه ای از واکنشهای طبیعی انسان نسبت به جامعه ای متعارض و بیمار می پندارد .
شاخصهای سلامت روانی
شاخصهای سلامت روانی ، سلامت روان قدرت ، آرام زیستن با خود و دیگران است . آگاهی از درون و احساسات خویش ، قدرت تصمیم گیری در بهرانها و مقابله با رفتارهای روانی ، شخص سالم از کار و زندگی احساس رضایت می کند و از دقت خود استفاده مفید می کند ، با دیگران تفاهم دارد و برای احساسات و عواطف مردم اهمیت قائل است آنها را محترم می شمارد ، چنین فردی می تواند دوست بدارد و محبت بپذیرد .
ویژگی افراد سالم از لحاظ روانی
1-کار آمدی در ادرا ک
2- خود شناسی
3- توانایی در کنترل اختیار رفتار
4- عزت نفس و پذیرش
5- توانایی در بر قراری روابط محبت آمیز
6- باروری
سلامت روان از دیدگاه آدلر
اکثر روانشناسان معتقدند که آدلر اولین روانکاوی است که بر ماهیت اجتماعی انسان تاکید نموده است و رفتار را تا حدودی زائیده نگرشها و تفکراتش می داند و به اصالت وجود خود معتقد است و نسبت به انسان دید گاهی کل نگر دارد ، به طوری که مزلو تحت تاثیر او قرار گرفته است ، به اعتقاد آدلر اصول زندگی روانی ، غیر قابل تغییر و در سراسر زندگی ثابت و بدون خدشه است . از دید گاه آدلر فرد دارای سلامت روان ، دارای توان و شهامت یا جراحت عمل کردن و رسیدن به هدفهایش است و همچنین روابط خانوادگی صمیمی ، پایدار و مطلوب دارد . ( شریفی ، 1381 )
سلامت روان از دید گاه اریکسون
به عقیده اریکسون ، سلامت روان هر فرد ، به همان اندازه ایست که توانسته توانایی مناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کرده باشد و در نهایت ، در مورد فر آیند زندگی اش نظریه معنوی روشن و قابل درکی داشته باشد .
سلامت روان از دیدگاه اریک فروم
به اعتقاد فروم ، شخص سالم از نظر روانی کسی است که بهره و
ربوده و از خود بیگانه نباشد پیوندش با جهان از راه عشق باشد . دارای هویت مشخص ، فردی مستقل و منحصر به فرد باشد .
نگاهی به مفهوم شخصیت
شخصیت یکی از طریق به تصویر کشیدن پیچیدگی انسان است شخصیت معمولا به تعدادی ویژگی و یا ممیز های نسبتا ثابت رفتاری اطلاق می شود ، یعنی ما افراد را بر اساس نوع رفتارشان طبقه بندی می کنیم ، این امر ، ما را به توصیف افراد بعنوان دلپذیر یا کریح ، برون گرا یا درون گرا سخت یا معتدل ، فعال یا منفعل و غیره هدایت می کند ( کیولی لرد ، 1991 )
در تعریف دیگر چنین آمده است : مجموعه ای سازمان یافته و واحدی متشکل از خصوصیات نسبتا ثابت و مداوم که بر روی هم یک فرد را از فرد دیگر متمایز می نماید ( شاملو ، 1368 )
در کتاب بلوغ شخصیت 1994 آلپورت روان شناس معاصر شخصیت را سازمانی با تحرک روان و تن آدمی که موجب ساز گاری با محیط اوست می داند .
از نظر میلی شخصیت را مجموعه فعالیتهای روانی متشکل از وحدت و هویت می داند . ( پروا ، 1370 )
سالوا تورآماری اظهار می دارد که : شخصیت فرد ، مجموعه ای نسبتا پایدار از مشخصات ، تمایلات و خلق و خوی که بطور قابل توجهی بوسیله وراثت و عوامل محیطی و فر هنگی و اجتماعی تشکل می یابد ، این مجموعه عوامل تعیین کننده تشابهات و تفاوت های رفتاری است .
در روان شناسی از اصطلاح شخصیت کل وجود (چه بدنی ، چه روانی ) آدمی مراد می شود .
تعریف شلدون روان شناس آمریکایی ، که تعریف کلی و جامع و مانع به نظر می رسد این است : شخصیت سازمان پویا ( زنده ) جنبه های ادراکی و افعال ارادی و بدنی ( شکل و بدن و اعمال حیات بدن ) فرد آدمی است . ( سیاسی ، 1354 ) .
لغت شخصیت که در زبان لاتین و زبان انگلو ساکسون خوانده می شود ، ریشه در کلمه لاتین « پرسونا » دارد این کلمه به نقاب یا ماسکی گفته می شود که بازیگران تئاتر در یونان قدیم به صورت خود می زدند . می بینیم که مفهوم اصلی و اولیه شخصیت تصویری صوری و اجتماعی است که بر اساس نقشی که فرد در جامعه بازی می کند ترسیم می گردد یعنی در واقع شخصیت اجتماعی را فرد به جامعه خود ارائه می دهد و یا جامعه بر اساس آن او را ارزیابی می کند . ( شاملو ، 1363(.
پروین 1989 معتقد است که شخصیت ، مجموعه کامل احساس فردی از خود است .
شخصیت عبارت است از نیروی سازمان داده شده ای که برای بیان الگوی مشخصات و رفتارهای فردی و بنابراین شخصیت ، تحت تاثیر مجموعه ای از تجارب و عوامل ژنتیکی قرار دادی و بدین دلیل شخصیت برساخته ای پویاست که تحت تأثیر عوامل زندگی قرار میگیرد . ( لارنس ، 1994 )
در حال حاضر شخصیت ، نظریه های مختلف ، وجود تشابه دیگری نیز دارند که عبارتند از :
1- شخصیت نوعی پدیده ای انتزاعی است که آن را بر اساس تفسیر رفتار بیرونی فرد می توان شناخت .
2- بیشتر تعاریف اعتقاد دارند که شخصیت را باید از دید گاه تاریخچه تکامل فردی ارزیابی نموده شخصیت در واقع پدیده ای متکامل و تدریجی است که تحت تاثیر بسیاری از عوامل درونی و بیرونی، منجمله وراثت، خصوصیات جسمانی و شرایط اجتماعی قرار میگیرد و تکامل می یابد . ( شاملو ، 1374)
به طور کلی فرضیه های اساسی درباره شخصیت در قلمرو علم شامل کرانه های مشروحه زیر جای میگیرد .
1- آزادی جبر
2- منطقی بودن ، غیر منطقی بودن
3- کل گرای ، جزیی گرایی
4- ساخت گرای ، محیط گرای
5- تغییر پذیری ، ثبات یا تغییر ناپذیری
6-ذهنیت – عینیت
7- تعادل – تکامل و رشد و خود شکوفایی
8- درون کنشی – برون کنشی
9- شناخت پذیری در برابر شناخت نا پذیری است .
بنابراین از مجموعه تعاریف ( در مورد شخصیت ) می توان نتیجه گرفت که اصول اساسی زیر در تعیین شخصیت میان روانشناسان مورد قبول است
1- شخصیت یک کل سازمان داده شده و فرد هیچ معنی خاصی ندارد .
2- شخصیت به صورت الگوی قابل مشاهده و اندازه گیری سازمان داده شده است .
3- شخصیت دارای جنبه روبنا و سطحی مانند طرز نگرش و جنبه های زیر بنایی و عمیق مانند، ارزشهاست .
4- شخصیت مجموعه ای از مشخصات مشترک و همچنین منحصر به فرد است هر فردی در بعضی از مشخصات با دیگران مشترک و در جنبه های دیگر متفاوت است .
پس می توان نتیجه گرفت که : اولا شخصیت بر اساس گذشته و حال فرد شکل می یابد چرا که شخصیت از طریق فرآیند ادراک و یاد گیری تحت تاثیر قرار میگیرد .
ثانیا شخصیت رشد و توسعه می یابد و دگرگون می شود .
ثالثا هر کدام از افراد بشری بر اساس تواناییها یشان هدف گذاری می کنند
رابعا شخصیت یک فرآیند پویا است که بوسیله تعا دل رفتاری عوامل درونی مشخص میگردد .
نظریه های شخصیت
1- نظریه فروید: زیگموندفروید ( 1856-1939) موسس مکتب روان کاوی است . فروید شخصیت یا روان انسان را به مثابه یک تکه یخی قطبی بسیار بزرگ می دانست که فقط قسمت کوچکی از آن آشکار است . این قسمت سطح آگاهی ما را تشکیل می دهد .
بخش عمده دیگر آن نیز آب است که نا خودآگاه است . در حقیقت تعیین کننده اصل رفتارهای بشری همین عوامل نا خود آگاه است که از 3 قسمت عمده تشکیل می شود .
نهاد : که می توان آن را منبع تمام نیروهای روانی دانست این منبع برای بکار انداختن 2 قسمت دیگر دستگاه روانی مورد استفاده قرار می گیرد که از اصل لذت تبعیت می کند .
خود : به انسان کمک می کند تا از تنش درونی بکاهد و نیاز را بر اساس واقعیت و در ارتباط با آن و با استفاده از امکانات واقعی بر آورده سازند.
فراخود : نقطه مقابل نهاد است . فراخود نماینده ارزشهای فرهنگی ، اجتماعی ، اخلاقی است که توسط خانواده به کودک داده می شود . و جایگزین و پایداری آن از طریق پاداش و تنبیه انجام می شود . فراخود بخش اخلاقی شخصیت انسان است و نقش باز دارنده دارد
فروید اضطراب را زیر بنای تمام نا بهنجاری های روانی می دانست به نظر او هر گاه خطری ارگانیسم را تهدید کند ، خود با ایجاد احساس نگرانی ، شخصی را آگاه می کند . با این تعریف اضطراب در اصل انسان را برای مقابله با خطر تجهیز می کند . به نظر فروید هر فرد برای دفاع از خود در مقابل بروز تمایلات نهاد و فشار های فرا خود دست به بعضی اعمال نا خود آگاه می زند که به آن مکانیسم دفاعی می گوییم .
نظریه کارن هورنای : وی در نظریه خود انگیزه اصلی رفتار انسان را احساس امنیت می داند .
اگر فرد در رابطه با اجتماع و بخصوص کودک در رابطه با خانواده احساس امنیت خود را از دست بدهد دچار اضطراب اساسی می شود. اضطراب اساسی عبارت است از منزوی شدن، بیچارگی و بی پناهی در دنیایی که بالقوه خطرناک و ترسناک است . به نظر وی نیاز های روانی افراد را می توان به سه دسته تقسیم کرد .
الف : نیاز رفتن به سوی مردم
ب) نیاز به دور شدن مردم
ج: نیاز علیه بر مردم
هر کدام از این الگوها جهت بینش و عمل فرد نسبت به خود و دیگران را تعیین می کند عدم تعادل و اختلال روانی در این سه نوع نیاز ، نا بهنجاریها را به وجود می آورد . ( سالواتور ، 1989).
الف : نیاز رفتن به سوی مردم ( شخصیت مطیع )
شخصیت مطیع ، نگرشها و رفتار هایی را نشان می دهد که بیانگر تمایل حرکت
و رفتن به سوی مردم است :
نیاز شدید و مداوم به محبت و تایید ، میل به اینکه دوستشان بدارند آنها را بخواهند و از آن ها حفاظت کنند و شخص های مطیع این نیازها را نسبت به همه نشان نی دهند اگر چه آن ها معولا به یک شخص سلطه گر ، نظیر یک دوست یا همسر نیاز دارند که زندگی آنها را سر پرستی نموده و آنها را محافظت و راهنمایی کند .
شخصیت های مطیع برای رسیدن به هدفهایشان ، دیگران، مخصوصا والدین را دستکاری می کنند . آنها اغلب به گونه ای رفتار می کنند که دیگران آن را جالب یا دلنشین می یابند . برای مثال ، آنها ممکن است به طور غیر عادی با ملاحظه ، سپاسگزار ، پذیرا ، همدرد و حساس نسبت به نیاز های دیگران به نظر برسند . افراد مطیع ، دوست دارند طبق آرمانها و انتظارهای دیگران رفتار کنند و آنها به صورتی عمل می کنند که دیگران آن را فداکار و سخاوتمندانه می دانند .
شخصیت های مطیع ، آشتی جو هستند و امیال شخصی خود را تابع دیگران می کنند . آنها مایل به پذیرفتن تقصیر و تسلیم شدن به دیگران هستند ، هرگز جسور ، انتقادی ، یا پر توقع نیستند . آنها هر کاری را که موقعیت بطلبد ، به صورتی که آن را تعبیر می کنند ، برای بدست آوردن محبت تایید و عشق انجام می دهند . نگرش آنها نسبت به خودشان همواره نگرش درماندگی و ضعف است . هورنای اظهار داشت که افراد مطیع می گویند : به من نگاه کن . چنان ضعیف و در مانده ام که باید از من دفاع کنی و مرا دوست بداری .
در نتیجه آنها دیگران را برتر می دانند ، و حتی در وقعیتهایی که به ویژه با کفایت هستند ، خود را حقیر می شمارند . از آنجایی که امنیت شخصیت های مطیع به نگرشها و رفتار دیگران نسبت به آنها بستگی دارد ، بیش از اندازه وابسته می شوند و به تایید و اطمینان آفرینی دائمی نیاز دارند . هر نوع نشانه طرد ، چه واقعی باشد چه خیالی ، برای آنها وحشتناک است و به افزایش تلاش برای بدست آوردن مجدد محبت از شخصی که معتقدند آنها را طرد کرده است منجر می شود .
ب) نیاز به دور شدن از مردم ( شخصیت جدا )
افرادی که به عنوان شخصیت های جدا توصیف شده اند ، برای حرکت به دوری کردن از مردم و حفظ فاصله عاطفی بر انگیخته می شوند . آنها نباید دوست بدارند ، یا با دیگران همکاری کنند یا به هر شکل درگیر شوند . آنها برای به دست آوردن این جدایی عمل کنند ، پس باید به امکانات خودشان متکی باشند که در این صورت باید کاملا رشد یافته باشد .
شخصیت های جدا میل نسبتا زیادی به تنهایی دارند . آنها نیاز دارند ه تا حد امکان بیشتر اوقات را در تنهایی بگذرانند و حتی سهیم شدن در تجربه ای مثل گوش دادن به موسیقی آنها را آشفته می کند . نیاز آنها به استقلال و عدم وابستگی ، آنها را نیبت به هر گونه تلاش جهت تاثیر گذاری ، تحت فشار قرار دادن و متعهد کردن آنها ، حساس می سازد .
شخصیت های جدا باید از هر گونه قید و بند ، از جمله جدول زمانی ، برنامه های زمان بندی شده ، تعهدات طولانی مدت نظیر ازدواج یا رهن و یا گاهی اوقات حتی فشار یک کمر بند یا کروات ، اجتناب کنند .
آنها نیاز دارند که احساس بر تری کنند ، اما نه به صورت شخصیت های پر خاشگر چ
ون افراد جدا نمی توانند به طور فعال برای برتری با دیگران رقابت کنند ، که معنی آن درگیر شدن با دیگران است ، معتقدند که عظمت آنها باید بدون اینکه خودشان برای آن تلاش کنند ، به طور خود کار شناخته شود .
یکی از جلوه های این حس بر تری این احساس است که فرد بی نظیر است که فرد از هر کس دیگری مجزا است و با او فرق می کند .
شخصیت های جدا ، جلوی تمام احساس های خود به دیگران ، مخصوصا عشق و نفرت را میگیرند یا آنها را انکار می کنند . صمیمیت به تعارض خواهد انجامید و از آن باید اجتناب کرد . این افراد به خاطر محدودیت عواطفشان ، تاکید زیا دی بر عقل ، منطق و هوش دارند .
ج . نیاز علیه بر مردم ( شخصیت پر خاشگر )
شخصیت های پر خاشگر ،بر علیه مردم حرکت می کنند . در دنیای آنها همه متخاصم هستند ، فقط شایسته ترین و حیله گر ترین افراد زنده می مانند . زندگی جنگلی است که در آن ، برتری ، قدرت و درنده خویی مزیت های بسیار مهم هستند . اگر چه انگیزش شخصیت های پر خاشگر همانند انگیزش تیپ مطیع است ولی آنها برای کاهش دادن اضطراب بنیادی ( احساس فراگیر و به تدریج فراینده تنها و در مانده بودن در دنیای خصمانه را اضطراب بنیادی گویند . ) هرگز ترس از طرد را نشان نمی دهند . آنها به شیوه خشن و آمرانه بدون توجه به دیگران عمل می کنند . آنها برای بدست آوردن کنترل و بر تری که بسیار برای زندگی شان حیاتی است ، باید همواره در سطح بالا عمل کنند . آنها به وسیله ممتاز بودن و به دست آوردن شهرت از اینکه دیگران برتری آنها را تاکید می کنند ارضا می شوند .
از آنجایی که شخصیت های پر خاشگر برای پیش افتادن از دیگران بر انگیخته می شوند در باره هر کس بر حسب استفاده ای که از رابطه با آنها می برند قضاوت می کنند . آنها برای خشنود کردن دیگران تلاش نمی کنند ، بلکه جر و بحث می کنند ، انتقاد می کنند پا فشاری می کنند و هر کاری که برای بدست آوردن و حفظ کردن بر تری و قدرت لاز م باشد ، انجام می دهند .
آنها برای اینکه بهترین باشند ، سخت خود را تحریک می کنند بنابراین ممکن است آنها در مشاغل خود بسیا ر موفق باشند ، اگر چه خودکار ارضای درونی را برای آنها تامین نمی کند . همانند هر چیز دیگر در زندگی کار وسیله ای برای هدف است نه اینکه خودش هدف باشد .
شخصیت های پر خاشگر ممکن است از توانایی های خود مطمئن به نظر برسند و در نشان دادن و دفاع کردن از شخصیت بی پروا باشند با این حال ، آنها نیز همانند شخصیت های مطیع به وسیله نا امنی، اضطراب ، خصو مت بر انگیخته می شوند
طبقه بندی شخصیت در قالب گونه های بدنی
یکی از قدیمی ترین طبقه بندی ها مربوط به بقراط است و آن را به 4 دسته تقسیم می کنند که شامل :
1- خونی که افراد راد موی ، خوش بین و شاد می سازد .
2- بلغم ، افراد خونسرد ، بی رگ و بی عاطفه می سازد .
3- صفرا وی سیاه ، افراد را سودا وی ، غمگین و افسرده می سازد .
4- صفرای وی زرد ، افراد را صفرا وی تند خو و زود خشم می سازد .
نظریه کرچمه : روانشناس آلمانی طبقه بندی ویژه ای را پیشنهاد کرده است پایه ساختمانی بدنی افراد به 3 دسته تقسیم می کند
1- گروه پیک نیک : بطنهای فربه سایکوتیسم ، این افراد از لحاظ ساختمان بدن چاق و کوتاه و از نظر ویژگی های خلقی بشاش ، بذله گو ، خوش خوراک ، خوش گذران و;.. اجتماعی هستند .
2- گروه آتلتیک : عضلانی ، لاغر اندام ، شیزوتیسم ، اینان افرادی عضلانی و ورزیده هستند و از نظر خوی سرشت ، با اراده ، فعال و علاقمند به ورزش و کوهپیمایی ، حادثه جو ، پر خاشگر هستند .
3- گروه آستنیک : استخوانیها – لاغر اندام ، لیپوزم، افرادی بلند بالا ، لاغر اندام و کشیده و از لحاظ روانی تند خو ، عصبی و دیر جوش ، منزوی و خیالباف هستند ( گنجی ، 1371 )
معروفترین نظریه در این مورد ، نظریه شلدون که افراد بشر را بر اساس تیپ های بدنی یا شکل بدن به سه نوع تقسیم کرده است
1- تیپ فربه تنی ( آندو مورفی ) : که بدن گرد مانند و نرم دارد ، اجتماعی و متعارف است ، خوردن را دوست دارد و راحتی و ارامش بدن را جستجو می کند
2- تیپ بسته تنی ( مزو مورفی ) که بسیار عضلانی است ، ورزشکار با انرژی و جستجو گر
3- تیپ کشیده تنی ( اکتو مورفی )که لاغر اندام و حساس و خجالتی اند در نظریه شلدون 2 نکته روشن نیست .
1- تاثیر محیط و این تیپ ها
2- تعامل بین این تیپ ها ( شعاری نژاد، 1371 ) .
تیپ های شخصیتی آیزینگ
هنس یوگن آیزینگ برای شناخت حدود اصلی شخصیت و در نتیجه نوع آن به نظرات یونگ و کرچمر بی توجه نبود و نتایج حاصله آن بسیاری از نظرات یونگ را تایید می کند او نخستین تحقیقات خود را در هنگام جنگ جهانی اول، با ده هزار افراد بهنجار و افراد روان نژند صورت داد و در نتیجه به کشف دو متغیر یا عامل اساسی نائل آمد که عبارت بودند از: 1- درون گرایی و برون گرایی از یکسو و روان نژندی از سوی دیگر چندی بعد عامل روان پریش به آن دو عامل اضافه گردید یکی از وسایل کارآیزینگ در این تحقیقات، تستی بود که فهرست شخصیت مود شد نامیده شد در سال 1963 آیزینگ به کمک همسرش در این تست تصرفاتی به عمل آورد و تست جدیدی به نام فهرست شخصیت آیزینگ تعبیه کرد نتیجه نهایی این تحقیقات نشان داد که شخصیت دارای سه وجه است.
1- درون گرایی- برون گرایی 2- روان نژندی – فقدان روان نژندی 3- روان پریشی فقدان روان پریشی
1- درونگراها از محرک ها اجتناب می ورزند، علاقه به شرکت در اجتماعات ندارد. گرایش به احساس کمبود در آنها زیاد است. خیال است که در یک مورد معین از شخص سر می زند و چندان اهمیت ندارد ، پاسخ عادی آن است که در موارد و اوضاع و احوال معین یعنی در موارد مشابه عینا تکرار می شوند پاسخ های عادی که در هر کسی با هر ارتباط و پیوستگی پیدا می کند ، سازمانی را به وجود می آورد که صفت یا خصلت خوانده می شوند نسبت به پاسخ عادی البته کلیت بیشتری دارند . این صفات در هر فردی صورت خاصی پیدا می کند بعضی صفات نیز با یکدیگر دارای بستگی و ارتباط می شوند و سازمان کلی تر ی را تشکیل می دهند . که به آن عنوان تیپ داده می شود تیپ از حیث کلیت در بالا ترین درجه قرار دارد و نوع شخصیت یا رفتار را می سا زد تحقیقاتی را که آیزینگ و ویلسون روی شخصیت انجام داده اند به شرح زیر است . ( سیاسی ، 1367 )
1- فعال بودن مربوط به برون گرایی و عدم فعالیت به درون گرایی .
2- اجتماعی بودن زیاد یکی از جنبه های برون گرایی است در حالیکه اجتماعی نبودن و انزوا طلبی به برون گرایی مربوط می شود .
3- در حقیقت خطر پذیری و هیجان طلبی معیاری برای اندازه گیری و برون گرایی و خشونت هستند .
4- عامل دیگری که در برون گرایی سهیم است ، اندیشمندی است .
5- عامل دیگر احساس بودن در برونگرایی است ، این عامل نشان دهنده آن است که فرد احساساتش را از هر قبیل بروز می دهد
6- مسئولیت ، معیار دیگر در نمود های هر شخصیت است . نمرات بالا در این معیار ، مربوط به درونگرایی می شود اشخاصی که نمرات آنها در این عامل زیاد می شود اشخاص با وجدان ، مطمئن، قابل اعتماد و احتمالا مقرراتی هستند و از طرفی افرادی که نمرات پایین دارند ا
شخاصی غیر جدی بی توجه به آداب و رسوم ، غیر قابل پیش بینی ، غیر مسئول از نظر اجتماعی و اغلب تعهدات خود را با تاخیر انجام می دهند ( قهرمان ، 1367 )
آیزینگ معتقد است که وراثت مهمترین نقش را در تکوین این 3 بعد اصلی شخصیت بر عهده دارد . درونگرا ها و برونگراها به لحاظ نگرش هایشان با هم تفاوت دارند . برونگراها به نگرش های واقع گرا و درونگرا ها به نگر شهای آرمان گرا تمایل دارند . در موضوع تند روی ، درون گرا ها به آرمانهای علم جویانه و مسالمت آمیز تمایل دارند حال آنکه برون گرا ها به چیز هایی مانند ازدواج مشروط تسهیلات بیشتر در قوانین طلاق و کهنه شمردن مراسم دینی متمایل هستند . البته این 2 بعد از لحاظ کردار بشر مهمترین بعد های شخصیتی هستند ( براهنی و قولیانی ، 1365 )
هدف اصلی تیپ شناسی آیزینگ پیشنهاد رفتارهای متعدد و فرد در زمینه های مختلف با استفاده از چند مفهوم اساسی است . برونگرایی و روان نژندی از مفاهیم بنیادی تئوری آیزینگ به شمار می رود . با داشتن وضعیت فرد بروی 2 محور (E )و(N) می توان رفتار آزمودنی را در موارد متعدد پیش بینی کرد برای مثال افراد برون گرا ، اجتماعی و مردم آمیز هستند و همین امر باعث می شود به طرف مشاغلی بروند که با مسافرت همراه باشد ، هیجان طلب ترند و به مشاغلی چون خبر نگاری علاقمندند و عملکرد افراد درون گرا بیشتر به فعالیتهای فردی علاقمندند و به مشاغلی که دور از مردم باشند مانند نویسندگی گرایش دارند . افراد برونگرا به واقعیتهای زندگی اهمیت می دهند در حالیکه درون گرا ها به آرمانهای خود بها می دهند برونگراها مسئولیت پذیر نیستند در حالیکه درونگراها جدی و مسئولیت پذیرند . نتایج حاصل نشان می دهد که معمولا درونگرا ها به هنگام انجام وظیفه احساس مسئولیت بیشتری می کنند و کار ها را بهتر انجام می دهند . اما با توجه به نوع شغل و کار های متفاوت این نتیجه گیری را نمی توان تعمیم داد . درون گرا یان بیشتر از گرفتن تصمیم فعالانه در کسب اطلاعات بیشتری هستند و در جهت کسب موفقیت و تامین هدف انگیزه های بیشتری دارند . ولی برون گرا یان سازش کار ترند یعنی بیشتر محافظه کارند و بیشتر دستور دارند که مجری دستورالعمل ها باشند .
نظریه یونگ راجع به شخصیت
یونگ اشخاص را به درون گرا و برون گرا طبقه بندی می کند برای هر کدام خصایصی می شمارد چنانکه در زیر مشاهده می کنیم
درون گرایان برون گرایان
به احساسات و افکار خویش متوجهند به افراد و اشیاء توجه دارند
نگران آینده و مال اندیشی هستند در زمان حال زندگی می کنند
معمولا محافظه کارند طرفدار اصلاحات اساسی هستند
اصول و معیار ها را مهمتر از اعمال می دانند . به خود اعمال توجه دارند
در نوشتن بهتر از گفتن هستند راحت وروان سخن می گویند
مشتاق کتابها و مجلات هستند به ورزش و فعالیت حرکتی علاقمند و به جهان محسوس و پدیدار های آن توجه دارند
به بررسی علت و قانون ها می پردازند به بررسی محسوسها و پدیدار ها می پردازند
بیشتر وقت خود را به تحلیل و طرح نقشه صرف می کنند و دیرتر وارد عمل می شوند زودتر تصمیم می گیرند و به اجرای آن می پردازند و به ارزشهای علتی یا عوامل عینی توجه دارند .
(منبع شعاری نژاد 1370 ص 591 )
در بعضی از آثار روانشناسان شخصیت های درونگرا و برونگرا را با نشانه های زیر مشخص می کنند .
1- درون گرا ها به آسانی سرخ می شوند برونگرا ها به ندرت سرخ می شوند
2- برونگرا ها بیش از درونگرا ها آماده برای خندیدن هستند
3- درونگرا ها معمولا رک و راست هستند برونگرا مواظب هستند به احساساتشان لطمه نخورد .
4- برونگرا یک ناطق فصیح است . درونگرا می تواند یک مقاله را آسان تر تهیه کند تا اینکه آن را به صورت مکالمه بگوید .
5- برونگرا ها بیش از درونگرا ها تمایل دارند که پول خرج کنند .
6- شخص برونگرا در خصائل روزانه اش از قبیل راه رفتن ، لباس پوشیدن – حرف زدن – سریعتر از شخص درونگرا می باشد
7- فرد برونگرا به متعلقات خاص خودش از قبیل ساعت ، لباس ;..زیاد توجه ندارد درونگرا دائما به خود عنایت دارد و مراقب آراستگی خویش می باشد .
8-درونگرا ها معمولا از قرار گرفتن در مقابل یک جمع آشفته خاطر می شوند و رنج می برند
9- برونگرا ها یک گوینده عمومی بسیار طبیعی هستند
10- درونگرا ها مباحثه را دوست دارند
11- درونگرا ها به آرامی و آهستگی دوست انتخاب می کنند .
12- درونگرا ها نامه های خود را دوباره می نویسند ، یادداشتهای خود را جمع می کنند بر نوشته های الحاقی اضافه می کنند . هواشیاهی ( حاشیه ها ) را تصحیح می کنند .
علائم شخصیتی که در تفکر و گرایش درونگرا و برونگرا معمولا دیده می شود .
1- درونگرا اندیشناک و مضطرب هستند برونگرا ها کمتر غم دنیا را می خورند
2-احساسات درونگرا به اسانی آسیب پذیر است و برونگرا به آنچه به او گفته می شود حساسیت نشان نمی دهد و خود خوری نمی کند .
3- درونگرا ها درباره هر چیزی بیشتر می اندیشند و تعمق می کنند ، چه بپوشند ، چه بخورند و ;..
4- به درونگرا وقتی دستور داده می شود کار ی را انجام دهد تمرد می کند ولی برونگرا امر را به سهولت می پذیرد .
5- درونگرا علاقمند است از کارهایش ستایش شود ولی تحت تاثیر ستایش قرار نمی گیرد
6- درونگرا به انگیزه های دیگران بدگمان است .
7- درونگرا بیشتر می کوشد مساله یا مشکل را شخصا و بدون کمک دیگران حل کند
8- درونگرا ترجیح می دهد تنها در یک اتاق کار کند
9- برونگرا به ورزش و ورزشکاران علاقمند است .
10- درونگرا به مطالعه و کتاب و مجله علاقمند است .
11- درونگرا یک بازنده فقیر است
12- درونگرا غالبا در رویای بیداری پیدا است .
13-درونگرا کارهای ظریف و زیبا را ترجیح می دهد و در حالیکه برونگرا کارهای کم زحمت را ترجیح میدهد
14- درونگرا غالبا اخمو و ترشرو هستند .
15- درونگرا بسیار وظیفه شناس است ( شعاری نژاد ، 1370 )
یونگ برای هر یک از دو گروه برونگرا و درونگرا 4 نوع فعالیت یا عامل روانی را در نظر میگیرد و آنها عبارتند از
1- احساس عادی
2- اندیشه
3- بینش درونی
4- احساس عاطفی
لذا از این رو 4 نوع تیپ یا نوع شخصیتی خواهیم داشت
1- برونگرای احساسی – درونگرا ی احساسی
2- برونگرای اندیشه ای – درونگرا ی اندیشه ای
3- برونگرا بینشی – درونگرا ی بینشی
4-برونگرا ی عاطفی – درونگرا ی عاطفی
کارل یونگ ( 1960 ) می گوید : افراد درونگرا غالبا دارای واکنشهای منفی هستند و به فعالیتهای گروهی و اجتماعی گرایش نشان نمی دهند . یا در موقعیتهای مختلف کم ح
رف و آرام هستند در صورتی که افراد برونگرا معمولا و در هر موقعیتی واکنش های مثبت از خودشان نشان می دهند و جنب و جوش بیشتری دارند . زیاد تر صحبت می کنند و تماس های اجتماعی بیشتری دارند باید توجه داشت که بعضی به طور کامل برونگرا یا درونگرا نیستند بلکه بین این دو طبقه گروه قرار دارند که به آنها « میان گرا »گویند ( پارسا ، 1368 )
تئوری یونگ نظریه ای جامع لکن از نظر علمی اعتبار کمی دارد .
دانلود مقاله بهبود پارامترهای توان مصرفی سطح و تاخیر درمدار جمع کننده پیش بینی نقلی با word دارای 5 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله بهبود پارامترهای توان مصرفی سطح و تاخیر درمدار جمع کننده پیش بینی نقلی با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله بهبود پارامترهای توان مصرفی سطح و تاخیر درمدار جمع کننده پیش بینی نقلی با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
سال انتشار: 1390
محل انتشار: نوزدهمین کنفرانس مهندسی برق ایران
تعداد صفحات: 5
چکیده:
جمع کننده ها بخش اصلی بسیاری از مدارهای پردازشی بوده و درکلیه عملیات تفریق ضرب تقسیم و ; بکارمی روند ساختارجمع کننده با پیش بینی نقلی از جمع سریع ترین ساختارهای جمع کننده می باشد دراین مقاله ساختاری بهبودیافته برای یک جمع کننده چهاربیتی از این نوع پیشنهاد می گردد که می توانددرضرب کننده هایی همچون دادا و والاس برای محاسبه ی مجموع حاصل ضربهای جزئی به کاررود طرح ارایه شده درمقایسه با ساختار بهبود یافته MCLA از نظر سطح تاخیر و توان مصرفی بهبود چشمگیری دارد شبیهسازی های انجام شده با استفاده ازنرم افزار Hspice براساس تکنولوژی HspiceTSMC 0.18mCMOS باولتاژ تغذیهی 18v می باشد.
دانلود مقاله انتخاب سیستم رنگ مناسب در محیط های مختلف کارخانه تغلیظ شرکت ملی صنایع مس ایران با word دارای 9 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله انتخاب سیستم رنگ مناسب در محیط های مختلف کارخانه تغلیظ شرکت ملی صنایع مس ایران با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله انتخاب سیستم رنگ مناسب در محیط های مختلف کارخانه تغلیظ شرکت ملی صنایع مس ایران با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
سال انتشار: 1382
محل انتشار: هشتمین کنگره ملی خوردگی ایران
تعداد صفحات: 9
چکیده:
شرایط محیطی تغلیظ به لحاظ گستردگی و نیز تنوع آن از یک محیط غبار آلود ساختمان سرندها تا محیط در تماس با لجن و تجهیزات مستغرق در کانس مس از لحاظ خوردگی ، پیچیدگی خاص خودش را دارد . انواع خوردگی شامل گالوانیکی ، شیاری، زیررسوبات، سایشی، حفره ای، خوردگی خستگی و خوردگی جوی با توجه به حضور و نقش … SO2 در محیط های متنوع تغلیظ قابل رویت و بررسی می باشند که در این مقاله با اندازه گیری میزان کمی خ وردگی به شیوه کوپن گذاری، بعضی از انواع خوردگی رویت شده است که برای اسکلت فلزی و بعضی تجهیزات 9 محیط تعریف شده و 21 سیستم رنگ برای شرایط محیطی با خوردگی 1mpy تا حداکثر 5mpy برای پریود زمانی بالای 003 ساعت انتخاب گردیده است که به دو دسته تقسیم می شوند : سیستم رنگ تعمیراتی Touch-up painting برای آن قسمت از اسکلت فلزی که رنگشان کمتر از 01 درصد صدمه دیده (Rust grade 5) و دسته دیگر ، سیستم رنگ آمیزی کامل برای سایر قسمت ها را شامل می شود . سیستم رنگ بر اساس اپوکسی زینک ریچ معدنی به عنوان پرایمر، اپوکسی پلی آمید به ع نوان میانی یا اپوکسی MIO یا سیستم رنگ کلروکائوچو و Coaltar Epoxy و پلی اورتان یا اپوکسی پلی آمید یا کلروکائوچو یا Coaltar Epoxyبه عنوانرنگ نهایی با ضخامت های متغیر از 210میکرون تا 500میکرون و کلیه سیستم های رنگ بر اساس ACE , SSPC انتخاب شده اند .
دانلود مقاله در مورد روش شناسى فهم متون دینى با word دارای 41 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله در مورد روش شناسى فهم متون دینى با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد روش شناسى فهم متون دینى با word،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
روش شناسى فهم متون دینى
میزگرد : آیهالله محمدتقى مصباح،
دکتر مهدى گلشنى و حجهالاسلام محمود رجبى،
اشاره : مساله فهم متون دینى و شیوهها و معیارهاى آن از جمله مسائلى است که توجه بسیارى از متفکران را در عصر حاضر به خود مشغول داشته است. برخى بر این باورند که فهم این متون بیرون از توان بشر است، برخى نیز با رد این نظر، بر آنند که با توجه به فلسفه نزول این متون – یعنى، هدایتبشر – محال است که آنها را از حوزه فهم انسان خارج بدانیم. فهم متون دینى چه شروطى دارد؟ روشها و معیارهاى فهم آن کدام است؟ و; در این میزگرد، در حضور سروران ارجمند، جناب استاد آیهالله محمدتقى مصباح، دکتر مهدى گلشنى و حجهالاسلام محمود رجبى، به بحث نشستهایم که حاصل این گفتوگو به محضر اهل معرفت تقدیم مىگردد:
معرفت: کتابهاى آسمانى براى فهم و تغییر رفتار انسان نازل شدهاند و قرآن کریم نیز از این قاعده مستثنا نیست، این مطلب روشن است که فهم قرآن، روشها و شرایط خاص خود را دارد عمدهترین روشهاى شناخت قرآن کریم کداماند؟
استاد مصباح: قرآن کریم در موارد بسیارى، تصریح دارد که «بیان للناس»(آل عمران: 138)، «تبیانا لکل شىء»(نحل:89)، «بلسان عربى مبین»(شعراء: 195) و «یسرناه بلسانک»(مریم:97) است. این تصریحات، همه مؤید این است که قرآن براى مردم قابل درک و فهم است. هدف از نزول آن نیز همین بوده که بهوسیله قرآن هدایتشوند و راه سعادت ابدى خود را بیابند.
براى فهم قرآن، چند راه وجود دارد که استفاده از آنها به ما کمک مىکند تا با روش صحیح از این کتاب استفاده کنیم و آن را درستبفهمیم:
اول: وقتى قرار است از راه لفظ، مفاهمه حاصل شود، بین گوینده و شنوند
ه نقاط مشترکى وجود دارد که لفظ بر اساس همانها به کار برده مىشود. با توجه به این نقاط مشترک، شنونده همان معنایى را از لفظ مىفهمد که مورد نظر گوینده است و همین موضوع فهم مشترک را ایجاب مىکند. به عنوان مثال، فهماندن مطلبى به زبان انگلیسى به کسى که از این زبان اطلاعى ندارد، کارى لغو است. بنابراین، اگر گوینده مىخواهد مطلبى را به مخاطب خود بفهماند، بهناچار، باید بر اساس قراردادهایى که بین این دو مشترک استسخن بگوید تا گفت و گو نتیجهبخش باشد. برایناساس، وقتى قرآن مىخواهد با مخاطبان خود سخن بگوید، باید با زبانى صحبت کند که مخاطبانش منظور او را درک کنند و فهم مشترکى از الفاظ آن وجود دا
شته باشد.
دوم: از یک سو، همه مردم دنیا با یک زبان سخن نمىگویند و از سوى دیگر، قرآن براى هدایت همه انسانها نازل شده است، نه فقط براى قومى خاص یا زمانى مخصوص. با توجه به این نکته این سؤال مطرح مىشود که مخاطبان قرآن، که داراى زبانهاى متفاوتى هستند، چگونه باید از آن استفاده کنند؟ چگونه قرآن مىتواند با تعبیر خاص خود، معناى مورد نظر را به مخاطبان متفاوت بفهماند؟ این ممکن نیست، مگر این که همه با زبان قرآن آشنا باشند که البته چنین چیزى در گذشته نبوده، براى آینده نیز چنین چیزى پیشبینى نمىشود که روزى بیاید همه مردم زبان عربى را به خوبى بدانند. حال سؤال این است که آیا قرآن باید با زبان خاصى با مردم سخن بگوید که هیچ کس آن را نمىفهمد؟ طبیعى است که خیر; زیرا این نقض غرض خداوند است. آیا یکى از این زبانها را انتخاب کند؟ البته چارهاى جز این نیست; زیرا وقتى زبانها متفاوت شد، ناچار باید با یکى از آنها منظور خود را بفهماند. کدامیک از این زبانها اولویت دارد؟ این روشن است که پیامبرصلى الله علیه وآله باید به زبان مخاطبان خود، با آنها سخن بگوید، سپس معناى مورد نظر خداوند به زبانهاى دیگر ترجمه و تفسیر شود تا دیگران نیز آن را دریابند وگرنه معنا ندارد پیامبرى در میان قومى مبعوث شود و به زبان دیگرى سخن بگوید; این کار غیر عاقلانه است.
قرآن با اشاره به همین مطلب، مىفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه»(ابراهیم: 4); ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قوم خودش نفرستادیم. دلیل این مطلب هم واضح است: تا غرض از هدایت و اتمام حجتحاصل شود. بنابراین، قرآن به ناچار، با یک زبان سخن گفته، ولى دیگران باید براساس فهم آن زبان، منظور قرآن را درک کنند.
سوم: حتى اهل یک زبان هم همیشه یک معناى خاص از الفاظ نمىفهمند. به عبارت دیگر، زبان همواره در حال تحول است; مانند سایر پدیدههاى اجتماعى که در این جهان وجود دارد و تحتشرایط خاصى، تغییراتى در آنها پدید مىآید. به عنوان نمونه، زبان فارسى از اصل خود – که زبان پهلوى بوده – تا زبان امروزى چهقدر تحول پیدا کرده تا به صورت امروزى در آمده است! اصطلاحات و الفاظ آن چهقدر با گذشته تفاوت پیدا کرده است! زبان عربى امروزى نیز قطعا با زبان عربى زمان پیامبرصلى الله علیه وآله تفاوت کرده است. بنابراین، این مطلب، نامعقول نیست که الفاظ آن معانى مباینى با اصل خود پیدا کرده باشد.
با این وصف، ما براى فهم قرآن باید چه کنیم؟
اولا، باید بر اصول محاوره عرفى زبان عربى تکیه کنیم.
ثانیا، باید اصول زبان عربى را بیاموزیم; زیرا قرآن به زبان عربى نازل شده است.
ثالثا، باید با زبان عربى، طبق استعمال زمان نزولش آشنا شویم و الفاظ را بر معانى زمان نزول قرآن حمل کنیم. اگر غیر از این کنیم و الفاظ را بر معانى غیر متعارف زمان نزول آن حمل نماییم، چنین کارى عقلایى نیست.
اما براى این که بفهمیم معناى هر لغتى در عصر نزول قرآن چگونه بوده، باید ببینیم با قراینى که درکلام قرآن یا تاریخ وجود داشته، از لغت، حدیث و سایر اقوال، سازگار استیا نه.
نکات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد; مثلا، وقتى ما به شیوهها و سبکهاى هر سخنى آشنا شویم – به عنوان مثال، با مجاز، کنایه و استعاره آشنایى داشتهباشیم – از قراین مىتوانیم به مفهوم مورد نظر گوینده پىببریم. این قراین ممکن است لفظى باشد و در خود عبارت یا در سایر کلمات گوینده وجود داشته باشد و با توجه به این که گوینده سخن حکیم است و تناقض نمىگوید، مىتوان ابهام کلام او را برطرف کرد و منظور او را فهمید. بنابراین، فرمودهاند: «القرآن یفسر بعضه بعضا.» گاهى هم ممکن است این قراین لبى یا مقامى باشد که یا از کشف موقعیتخاص معلوم شوند و یا از حقایق مورد قبول گوینده . این قراین بر خلاف قراین لفظى، عقلىاند; یعنى، اگر ظاهر هر لفظى خلاف برهان عقلى باشد و بتوان دلیلى عقلى بر خلاف آن اقامه کرد، با توجه به این که گوینده سخن (قرآن) اعقل عقلا بوده، معلوم مىشود که منظور او معناى مجازى یا کنایى سخن بوده، نه معناى ظاهرى و یا غیر کنایى آن. در محاورات عرفى نیز چنین استعمالهایى وجود دارد: اگر کسى لفظى خلاف عقل بگوید با توجه به اینکه متکلم عاقل چنین معنایى را اراده نمىکند مىتوان فهیمد قطعا معناى مورد نظر او مجازى یا کنایى بوده است. بنابراین، براى فهم منظور خدا
وند، علاوه بر در نظر گرفتن قراین لفظى به قراین عقلى نیز باید توجه نمود.
دکتر گلشنى: درباره این سؤال اول، باید دو نکته را عرض کنیم:
اول اینکه در این باره که متن واحدى (بین الدفتین) به نام قرآن وجود دارد، هیچ اختلافنظرى نیست و این متن با چنین خصوصیتى در میان تمام کتب متداول ادیان آسمانى منحصر به فرد است.
دوم این که قرآن صریحا خود را «بلسان عربى مبین» (شعراء:195)، کتاب نور و هدایت معرفى ک
رده است. بنابراین، آن نمىتواند چیزى مبهم و اختلافانگیز باشد، و پیامهاى مهمى که در بردارد باید براى مخاطبانش روشن باشد. علاوه بر این، قرآن براى راسخان در علم نیز پیامهایى دارد. اگر آن نتواند این پیامها را به اهلش برساند نقض غرض رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله مىشود. پس به هر صورت، قابل فهم است.
حال این سؤال پیش مىآید که وسیله فهم قرآن چیست؟ وحى یک روىداد خاص است، غیر از سایر روىدادها، و براى هر کس قابل تجربه نیست تا بتوان آن را مورد آزمایش قرار داد. اگر ما وحى را پذیرفتیم و وجودش برایمان اثبات شد، به طور طبیعى، باید آن را نیز بفهمیم. راه فهم قرآن همانگونه که گذشتگان نیز چنین مىفهمیدند، رجوع به قرآن یا سنت قطعىالصدور است که شان نزول آیات را تبیین کرده است. بخش دیگرى از قرآن نیز با عقل قابل تبیین و توضیح است. اما به طور کلى، آیات قرآن دو دسته است: بخشى از آن محکمات است که براى ما قابل فهم مىباشد و بخش دیگر متشابهات است که غیر از راسخان در علم آن را در نمىیابند.
با توجه به این نکات، هیچ ابهامى براى فهم آیات قرآن وجود ندارد و براى فهم آن باید مانند گذشتگان به خود قرآن و سنت رجوع کرد، و زبان قرآن را مطابق عرف و تفسیر زمان نزول آن دریافت.
حجهالاسلام رجبى: روش فهم قرآن یکى بیش نیست، و آن، همان روش فهم مورد تایید و عمل عقلا در فهم گفتار و نوشتار دیگران است، که در علم اصول به آن اصول محاوره عقلایى یا اصول عقلایى محاوره گویند; یعنى قواعد و اصولى که عقلا در گفتگوى با یکدیگر و فهم سخن طرف مقابل به کار مىگیرند. ولى، این روش داراى اجزا یا مراحلى است که باید آن اجزا و مراحل بهطور دقیق ترسیم شود. نااگاهى، غفلت و تصویر نادرست از این مراحل و اجزا، موجب درکى نادرست از مقصود خداوند مىشود.
به عبارت دیگر، همانگونه که در علوم تجربى واژه روش دو کاربرد متفاوت دارد: گاهى مقصود روش تجربى بهطور کلى است و گاه، مقصود روش گردآورى اطلاعات است، در روش فهم قرآن یا روش تفسیر هم، گاه مقصود از روش، روش فهم قرآن بهطورکلى، که مشتمل بر همه مراحل و اجزا است، و گاه، مقصود روشهاى گردآورى موادخام و اطلاعات لازم براى فهم مقصود خداوند است. به نظر مىرسد این معناى دوم باید مورد بر
روش اول، آگاهى و بهکارگیرى قراردادهاى زبانى یا ادبیات زبان عربى است. زیرا در فهم هر سخن یا نوشتارى، که طبعا به زبان حاصى مىباشد، باید از قراردادهاى زبانى آن زبان خاص آگاه بود. در فهم قرآن نیز، که به زبان عربى است، باید از قواعد و قراردادهاى لغوى، صرفى، نحوى و بیانى این زبان آگاه بود و در فهم قرآن آنها را بهکار گرفت. البته، قراردادهاى زمان نزول قرآن معیار است، نه قراردادهایى که پس از زمان نزول پدید آمدهاند.
روش دوم، در نظر گرفتن قرائن پیوسته و ناپیوسته لفظى و عقلى است
، که خود دامنه وسیعى دارد و محورهاى متعدد و متنوعى را در بر مىگیرد. این قرائن کداماند؟ هر یک در کجا کارآیى دارند؟ شرائط آنها چیست؟ قرائن لفظى، اصول بدیهى یا نزدیک به بدیهى عقلى، دستاوردهاى قطعى تجربى و تاریخى روایات و; ازجمله قرائن بشمار مىآیند. در قرائن تاریخى، فضاى نزول، شان نزول، سبب نزول مطرح است. علاوهبرآنها، ویژگىهاى قرآن و خداوند که گوینده و صاحب سخن است و نظائر آنها، در این روش باید مد نظر گیرد. برخى از این موارد، مانند سبب نزول و روایات تفسیرى، در کتب تفسیرى و علوم قرآنى مورد بررسى قرار گرفته است. برخى نیز، مانند سیاق یا ویژگىهاى گوینده و ویژگىهاى سخن، کار چندانى روى آن نشده و نیازمند تحقی
ق بیشترى است.
روش سوم، مراحعه به روایات است. روایات پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه معصومینعلیهمالسلام داراى نقشهاى متفاوتى در تقسیر مىباشند. یکى از آنها، نقش قرینه بودن است. ولى، نقشهاى دیگر هم باید مورد توجه مفسر باشد. به عنوان مثال، روایات مىتوانند شیوه صحیح تفسیر را به ما نشان دهند، یا معانى بطنى قرآن را در اختیار ما قرار دهند، یا توضیح و تفصیل بیشترى راجع به موضوع ارائه کنند و یا مصادیق و موارد آیات را مشخص کنند و یا مطالب موجز و مجمل را شفاف و آشکار سازند.
روش چهارم، معیار قراردادن امور یقینى و به اصطلاح اصولى، بر علم یا علمى تکیه کردن است. مفسر باید در شناخت قرائن، در فهم و بهکارگیرى قراردادها در سند و محتواى روایات تفسیرى بر مدار امور یقینى حرکت کند و آنچه که قطعى است و یا از دیدگاه دین و قرآن به منزله امر قطعى و یقینى است، معیار و مبنا قرار دهد و به امور ظنىاى که از نطر عقلا و دین بىاعتبار است در فهم قرآن تکیه نکند. چنان که در بیان مقصود از آیات باید توجه شود که کدام نکته به صورت قطعى از آیات استفاده مىشود؟ کدام نکته در حد ظهور فهمیده مىشود؟ و کدام نکته صرفا یک معناى احتمالى است. این سه نوع استفاده را به هم نیامیزد. این نکته مىتواند روش دیگرى بهشمار آید. روش بودن آن، به این لحاظ است که مفسر در موارد بسیار از کنار هم چیدن آیات و تفسیر قرآن به قرآن، مطالب جدیدى را از آیات استخراج مىکند و در این استخراج، توجه به دلالتهاى قطعى و ظاهرى و احتمالى نقش مهمى دارد.
روش دیگر، درنظر گرفتن انواع دلالتهاست. در علم منطق و اصول، انواع مختلفى از دلالتها، مانند دلالت مطابقى، تضمنى، التزامى و مفهومى و در علوم قرآن نیز، دلالت اقتضا و ایما و تنبیه و اشاره مطرح مىباشد. کسى که در صدد فهم سخن خداوند است، باید به انواع مختلف دلالتها توجه کند. زیرا، در نظرگرفتن آنها دو نتیجه در فهم قرآن و تفسیر در احتیار او قرار مى دهد: اول، استفاده فراوانتر و استحراج نکات بیشتر از آیات شریف قرآن است. دوم، تصحیح و تهذیب فهم از قرآن ا
ست. ممکن است مفسر باتو جه به اقسام دلالتها و سنجیدن آنها بایکدیگر به این نتیجه برسد که فهم نخستین او از ظاهر عبارات قرآن نادرست و یا غیر دقیق بوده است و در نتیجه، فهم دقیقتر و منقحترى از آیات بهدست آورد. مثلا، وقتى دلالت اقتضا را، که تقریبا بلکه احقیقا مترادف با شرایط صدق در تحلیلهاى علمى امروزین است، مد نظر قرار دهیم و فهمى را که مفسراز ظاهر یک آی
ه دارد، با شرایط صدق ادبى، عقلى و یا شرعى آن بسنجیم، ممکن ستبهایننتیجه برسیم که مفاد ظاهرى آیه مقید به قیدى است که اتفاقا مورد نظر گوینده نیز هست و خداوند آن قید را مد نظر داشته است. بنابراین، آیه را با اطلاق و شمول و گستردگى ظاهرىاش نمىتوان معنى کرد. البته، این مباحث فنى است و باید با مراجعه به منابع مربوط به آن، به تبیین و توضیح آن دستیافت. من فقط به اصل این روش و اینکه چگونه این روش، در فهم مراد خداوند نقش دارد پرداختم. پس د
رنظر گرفتن انواع دلالتها و لزوم هماهنگى و سازگارى بین آنها نیز یکى از روشهاى فهم قرآن است.
لازم به ذکر است که اولا، این موارد یک حصر عقلى ویااستقرا تامنسبتبه روشها نیست. تکمیل وافزودن به آنها نیز امکانپذیر است. و ثانیا، اینکه آیات قرآن، از نظر معنى داراى درجات است. برخى از درجاب معانى قرآن، مانند برخى از بطون قرآن، از حد فهم متعارف بالاتر است و تنها راسخان در علم به آن دسترسى دارند. ما باید این معانى را از آنان فرا گیریم.
معرفت:درمتونروایىپذیرفته شده فریقین بیان شده است که «قرآن افزون بر معناى ظاهرى بطون گوناگونى دارد.» آیا روشهاىیادشدهبراىدست – یابىبهبطونقرآننیزکافىاست؟
استاد مصباح: بحثبطون قرآن، بحثى روایى است. در خود قرآن، سخنى از بطن به میان نیامده است. اینکه منظور از آن چیست، به فقه الحدیثباز مىگردد، نه فقه القرآن. روایاتى هم که در این زمینه وارد شده بحثهاى مفصلى دارد که مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان به آن اشاره کردهاند. اما اجمال مطلب این است که بطون نیز با الفاظ و معانى رابطه دارند، لکن مفهوم گاهى ذومراتب است. یکى از مراتب مرتبه سطحى آن است که عموم مردم در بدو امر، درک مىکنند. اما کسانى که در آن دقت کنند، معناى دقیقترى از آن مىفهمند. این معناى مباینى نیست، بلکه همان معناست، با عمق و لطافتى بیشتر. اگر بازهم در این معنا دقتشود، ممکن است معناى عمیقترى به دست آید. این معانى در طول یکدیگرند و مراتب یک حقیقتبه شمار مىآیند. پس چنین نیست که بطون قرآن بخواهند چیزى مباین با ظاهر قرآن اثبات کنند.
دکتر گلشنى: درباره ذوبطون بودن قرآن، همانگونه که جناب استاد مصباح فرمودند، بطون گوناگون قرآن، همه در طول یکدیگرند و نمىتوانند با یکدیگر تباین داشته باشند، وگرنه نقض غرض خداوند خواهد بود. با توجه به این که این بطون در طول یکدیگرند، هر کس به قدر ظرفیت و معلوماتى که دارد، از آنها استفاده مىکند. این مساله درباره متون بشرى نیز صادق است.
حجهالاسلام رجبى: همانطور که استاد فرمودند، مساله بطن داشتن قرآن در روایات صر
یحا مطرح شده است، هر چند مرحوم علامه طباطبایىرحمه الله از برخى آیات ذوبطون بودن قرآن را نیز استفاده مىکنند، ولى کلمه بطن یا عبارتى که با صراحت از این موضوع سخن گفته باشد در قرآن نیامده است. اگر از منظر روایات به مساله نگاه کنیم، مىتوان گفت که بطون قرآن، که معانى عمیق و پنهان است در دو سطح قرار دارد: بخشى در عین آنکه پنهان است، با تعمق بیشتر و اعمال دقت و ظرافت فراوانتر و استمداد از آیات براى اهل تعمق و تدبر قابل دسترسى است. این بخش از بطن، با همان روش فهم ظاهر قابل دسترسى است. ولى بخش دیگر معانى، بسیار
پنهانى است کهنیازمند تعالى روحى و تکامل و تقرب سطح بالاست که انبیا و اولیا به آن دست مىیابند. این بخش، با صرف بهکارگیرى روش فهم ظاهر میسر نیست و، چنانکه اشاره شد، صفاى باطن تعالى روح و تقرب و تکامل مرتبه بالایى رامىطلبد که چه بسا، خاص اولیا و انبیا است.
معرفت: با توجه به این که ذهن انسان آغشته به یک سلسله عرفیات، عادات و فرهنگ زمانه
است، آیا مىتوان قرآن را مانند دیگر علوم دانست که نمىتوانند واقعیتها را به خوبى منتقل کنند و معتقد شد که فهم انسان بهطور نسبى، حقایق را درک مىکند و فهمهاى متفاوتى را که از قرآن وجود دارد مؤید این مطلب دانست؟
حجهالاسلام رجبى:ابتدا، باید بین دو دسته اختلاف در فهم، تمایز قایل شد; برخى اختلاف فهمها مربوط به این امر است که یکى از دو مفسر در آن مورد خاص، روش صحیح فهم را، خواه از روى عمد وغرضورزى و یا از روى ناآگاهى و غفلت و یا با مسامحه بهکار نگرفته است. این نوع اختلاف فهم، ربطى به اختلاف در مبانى ندارد. تردیدى در عدم اعتبار فهمى که روش صحیح در مورد آن اعمال
نشده وجود ندارد. در این بهکار نگرفتن روش صحیح، ابعاد متعدد متصور است; ممکن استبهطورکلى، بر خلاف روش حرکتشده باشد و یا ممکن است در بخشى، مثلا از قرآین عقلى غفلتشده و یا قرینه سیاق در نظر گرفته نشده است و یا روایات و آیات مربوط مد نظر نبوده است و امثال آن. گاهى نیز، هر چند روش صحیح بهکار گرفته شده است، ولى مفسر از آیه مطلبى یا مطالبى را فراتر از آنچه مقتضاى روش است نتیجه مى گیرد. مثلا، در آیه شریفه “افلا ینظرون الى الابل کیف خلقت” از چگونگى خلقتشتر به عنوان نشانه قدرت و دیگر صفات خداوند یاد شده، ولى راجع به اینکه چه ویژگىهایى در خلفتشتر به ودیعت نهاده شده است، که نشانه برجسته خداست، در آیه هیچ توضیحى بیان نشده است. حال، یک مفسر ممکن است در تفسیر این آیه مطالبى را با توحه به معلومات خویش بنویسد و مفسر دیگرى آن را رد کند و یا نکات دیگرى بر آن بیفزاید، این اختلاف، مربوط به اختلاف در معلومات پیشین آنهاست و ربطى به فهم آیه ندارد. همچنین در موارد بسیارى، مبانى در فهم آیات مؤثرند ولى، هم مبانى مشترک است و هم فهمها، همسان و همساز است. پس صرف اینکه مبانى در فهم مؤثر است، موحب اختلاف برداشت نمىشود.
بخش دیگر اختلاف، مربوط به غفلت از حد دلالت آیات است. مطلبى که بهصورت احتمال از یک آیه استفاده مىشود، در اثر غفلتیک مفسر قطعى تلقى مىشود و مفسر دیگرى، آن را نادرست مىیابد و بر خلاف آن نتیجهگیرى، تفسیر آیه را بیان مىکند. پس، براى اختلاف در فهم آیات، پنج عامل مىتواند مطرح باشد:
اول، بهکار نگرفتن روش فهم از روى آگاهى و عمد و تحمیل راى به قرآن. شکى در بطلان این نوع برداشتها نیست.
دوم، تفسیر پنداشتن امورى که مربوط به مفاد آیه نیست. اختلاف در اینجا، در واقع، خارج از قلمرو فهم بیانات قرآن است که منشا آن مىتواند اختلاف در مبانى باشد.
سوم، عفلت از قرائن و قواعد و بهکارگیرى روش صحیح فهم قرآن و مراحل و اجزاى آن;
چهارم، غفلت از حد دلالت آیه بر مقصود و خلط امور یقینى به ظنى و احتمالى در مقام بیان مفاد آیات پنجم، اختلاف در مبانى است. ولى مهم آن است که اگر کسى در صدد فهم صحیح قرآن باشد، با تامل و دقت و بهکارگیرى روش صحیح، مبناى صحیح را بهدست مىآورد و در موارد نادرى ممکن است این اختلاف در مبانى باقى بماند و در فهم برخى آیات مؤثر واقع شود. در این موارد نی
ز، بخشى از آنها با توجه به مجموعه آیات حل مىشود. البته، این سخن به این معنى نیست که در عمل، مفسران به حل این موارد اختلاف در مبانى و نیز پیامدهاى آن رسیدهاند.
اینها در صورتى است که اختلاف، به معناى دو فهم ناسازگار با یکدیگر باشد. ولى بسیارى از موارد اختلاف تفاسیر، فهمهایى است که کاملا با هم سازگار، هرچند متفاوت و متعددند. این نوع تفاوتها مسالهساز نیست. با توجه به آنچه عرض شد، نسبیت در فهم قرآن معنى ندارد و موارد نادرى که فهم دقیق و قطعى آیه براى ما میسر نیست، به معناى نسبى بودن فهم نیست. بلکه آیه مفادى چند احتمالى دارد و به اصطلاح، متشابه است که باید محکم آن را پیدا کرد. در چنین شرایطى هنوز مفسر به محکم آن دست نیافته است.
دکتر گلشنى: متاسفانه در عصر ما، خصوصا در چند دهه اخیر، شکگرایى و نسبیتگرایى در جوامع علمى رواج پیدا کرده است. دلیل این مطلب را مىتوان رواج بعضى مکاتب فلسفى دانست. اما اگر به عمل متخصصان علوم تجربى نظر افکنیم مىبینیم که اهل علم کار خودشان را جدى و واقعى مىگیرند و به همین دلیل، علوم تعمیق پیدا کرده و تکامل یافتهاند چنین نیست که اگر قانونى را نیوتن کشف کرده، انیشیتن آن را کنار گذاشته باشد، بلکه انشیتن براساس کارهاى قبلى به کشفیات جدید نایل گردیده است.
یکى از عواملى که سبب رواج نسبیتگرایى در جوامع علمى شد این بود که پس از مطرح شدن قانون نسبیت انیشیتن، عدهاى پیدا شدند و گفتند: همانگونه که نسبیتبر فیزیک حاکم است، بر اخلاق، روابط اجتماعى و جز آن نیز حاکم است. بیش از همه، خود انیشیتن نسبتبه این مساله اظهار تاسف کرد که چرا عدهاى مساله نسبیت در فیزیک را بد فهمیدهاند. او مىگفت: چرا مطلقهاى نظریه مرا در نظر نمىگیرید و فقط نسبىهاى آن را مطرح مىکنید؟ اگر نسبیتى هم وجود دارد، در پرتو مطلقهاست; مثلا، سرعت نور براى تمام ناظرهاى طبیعتیکى است و به کمک این مطلب، من ثابت مىکنم که طول در دستگاههاى مختصات گوناگون متغیر است. او حتى مىخواست نام نظریه سبیتخود را عوض کند تا جلوى سوء برداشتها گرفته شود.
درست است که در علوم، برخى از قوانین تغییر کردهاند، ولى اگر ثابتها و مطلقها نبودند، اصلا علم تا این حد قابل پیشرفت نبود. در شرع نیز مطلب به همین منوال است. در ادیان مثلا، ادیان ابراهیمى – مسائل مشترکى وجود دارد که هر کس خوب دقت کند مىبیند که آنها از یک مبدا سرچشمه گرفتهاند. مشترکات بین ادیان آسمانى بسیار زیاد است. در خود اسلام هم، مسلمات بیش از مسائل مورد مناقشه است. اگر در برخى از مسائل کلامى اختلاف نظر هست، این به معناى آن نیست که تمام دین محل اختلاف است. اگر به مسلمات توجه کنیم، مىبینیم که همان مطلب که در صدر اسلام از آنها فهمیده مىشده، اکنون نیز قابل فهم است. اما متاسفانه به دلیل تشکیکهایى که از غرب سرچشمه گرفته و به حوزه مسائل اسلامى نیز کشیده شده، مساله نسبیت فهمها مطرح شده است. توجه نشده است که چه در علم دین و چه در علوم تجربى مبنا ثابتها و مطلقها هستند و در اینها اختلافى نیست، و البته غلبه با مسلمات است. اینکه خورشیدى وجود دارد و اینکه کسوف و خسوف در کار هست مورد اختلاف نیست و اینکه چند نماز در ش
بانهروز داریم محل اختلاف نیست. بله برخى مسائل مانند کیفیت معاد همواره مورد بحثبوده است، ولى این مسائل محل ابتلاء روزمره افراد معمولى نیست، و مخصوص خواص است و البته راههاى بحث عقلى و نقلى آن هم در اختیار مىباشد.
معرفت: آیا مىتوان تنوع فهمها را ناشى از اختلاف مبانى کسانى دانست که در صدد فهم متون دیناند؟
حجهالاسلام رجبى: این که ما اختلاف یا تفاوت تفاسیر را ناشى از تفاوت مبانى یا گویا نبودن بیانات قرآن بدانیم، هیچ کدام درست نیست. بهطور کلى، چون بسیارى از عوامل مىتواند منشا این تفاوتها باشد. همانگونه که فرمودند، باید با این دید نگاه کرد که مشترکات این تفاسیر چهقدر است. همانها که در برخى موارد، تفاسیرشان در نقطه مقابل هم دیگر است، جنبههاى مشترک و ثابتشان بسیار زیادتر است. این اختلاف نظرها، تا حدى مربوط به مسائلى استخارج از آنچه آیه در صدد بیان آن است. گاهى مفاد آیه (مراد خداوند) غیر از آن است که از آیه برداشتیا استنباط مىکنند. به این دلیل، بسیارى از مفسران برداشتهاى یکدیگر را از آیات نادرست مىدانند. بنابراین، بخشى از این اختلافات هیچ ربطى به مفاد آیه و مراد خداوند ندارد و همانگونه که فرمودند، اگر بر طبق قواعد محاوره زبان به معانى آیات بنگریم، این اختلافها رفع مىشود. با تکیه براین روش، معلوم مىشود که بسیارى از برداشتها به دلیل عدم استناد به قواعد عقلایى یا محاورهاى درست نبوده، در حالى که اگر مفسر به مواردى ثابت استناد مىکرد وقراین موجود را در نظر مىگرفت، پیام درستترى از آیه دریافت مىکرد.
به دلیل عدم توجه به همین مساله، ما در تفاسیر، مواردى مىبینیم که معناى آیات به هیچ وجه با آنچه در صدر اسلام معمول بوده سازگارى ندارد. این هم که به محض مطرح شدن اختلاف، هر یک از طرفین به سراغ مبانى مىرود به معناى همین است که مبانى آنها با یکدیگر اختلاف ندارد. اما کتابهاى تفسیرى معمولا دیدگاههاى جدیدى را مطرح مىکنند. بسیارى از این دیدگاهها با یکدیگر قابل جمعاند. گاهى هم که دو نکته از آیه فهمیده مىشود، مىتواند با یکدیگر قابل جمع باشد; مثلا، بسیارى از نکاتى که در تفسیر شریف المیزان آمده در تفاسیر قبلى نیست. معناى این اختلاف فهم یا برداشت نیست.
از اینکه بگذریم، وقتى مفسران معنایى از آیه را توضیح مىدهند یا برداشتى را درست نمىدانند، باید دید تکیه گاهشان چیست. مرحوم علامه طباطبائى وقتى نظرى را مطرح مىکنند یا دیدگاهى را رد مىنمایند، معمولا قرآن را به وسیله قرآن تفسیر مىکنند. چنین روشى با اینکه نادر است، اما این معنایش عوض شدن مبنا نیست. هیچ مفسرى هم نگفته که اگر آیهاى آیه دیگرى را توضیح دهد، مورد قبول من نیست، بلکه شاید خودش به قراین توجه نداشته است. بنابراین، به نظر مىرسد بیشترین منشا اختلاف آراء – در مواردى که اختلاف در فهم مراد است – مربوط به عدم توجه به قراین باشد. اینها همه نشان دهنده وجود روشها و مبانى مشترک است، اما همانگونه که در هر زمینهاى ممکن است اختلافنظر یا اشتباهى پیش بیاید، در این زمینه نیز چنین احتمالى وج
ود دارد. اما این معنایش آن نیست که معرفت ما کم شده است. بهنظر مىرسد که اگر قواعد محاوره را با دقت کافى در نظر بگیریم، حدود دلالت آیه را، که احتمالى یا قطعى است، در نظر بگیریم و محکمات قرآن را مبنا قرار دهیم، بسیارى از این اختلافها رفع مىشود.
استاد مصباح: به عنوان جمعبندى این نکته را عرض مىکنم که اختلاف نظرهاى مفسران قرآن مىتواند به چند دلیل باشد:
اول اختلاف در روش است; مثلا، کسى راه فهم قرآن را فقط مراجعه به روایات مىداند، هرچند روایت، واحد، ضعیف یا مرسله باشد. متاسفانه در میان افراد سطحىنگر چنین اعتقادى وجود داشته و شاید هنوز هم در گوشه و کنار، چنین اعتقادى باشد. بر حسب روایتى که در آن گفته شده قرآن و حقایق دین را از ما بپرسید، چنین برداشت کردهاند که هیچ کس خودش از قرآن چیزى نمىفهمد و نباید بفهمد، باید به روایات مراجعه کند. به طور طبیعى، چنین روشى با دیگران اختلاف خواهد داشت.